تک پارتی تهیونگ:[تمام وقتم متعلق به توعه...]
«درخواستی»
تهیونگ:خب بیبی اماده ای؟
یانگ می:عا...یه لحظه وایسا برم سوهو رو از رو تخت بردارم(اسم بچشون که ۲ماهش هست)
تهیونگ:به به..دامن کوتاه..؟!؛
یانگ می:حیح اره
تهیونگ:باشه اشکال نداره
یانگ می:واقعا ؟
تهیونگ:اره چرا تعجب کردی؟
یانگ می:اخه گفتم شاید گیر بدی بخاطر اینگه عموت و پسر عموت هم هستن
تهیونگ:تو هرچی خواستی بپوش من بفاک میدم اونیو که به بدنت نگاه کنه
یانگ می:اوه ددی انقدر خشن نباش(خنده)
تهیونگ:دختره پرو(موهای ات رو بهم میزنه
یانگ می:خب دیگه بریم..
تهیونگ:باشه..
یانگ می ویو
۳۰مین گذشت که رسیدیم...نشسته بودیمو همه گرم صحبت بودیم سوهو هم چون گریه میکرد بردم تو طبقه بالا و بهش شیر دادم که خوابید
و بقیه داشتیم به صحبت ادامه میدادیم که کم کم زیر شیکمم شروع کرد درد گرفتن که یهو یادم افتاد امروز عادت ماهیانه میشم سریع از روی مبل بلند شدم..
مامان ته:عا چیشده دخترم؟
یانگ می:ه..هیچی چیزی نشده فقط مییخواستم برم دستشویی
پسر عموی ته:یانگ می پشت دامنت خو...(وشم تهی.نک افتاد به دامن یانگ می که یکم خونی شده بود)
تهیونگ:تو چرا چشمت رو بدن یانگ می زومه؟
پسر عموی ته:چیزه...
تهیونگ:دفعه اخرت باشه(کتشو دور دامن کوتاه یانگ می گرفت)
تهیونگ:ما الان برمیگردیم
یانگ می ویو
با ته به طبقه بالا سمت دست شویی رفتیم و که گفتم
یانگ می:تهیونگ..پریود شدم
تهیونگ:اشکال نداره دارلینگ میرم سوهو رو بردارم بریم خونه
یانگ می:باشه
«چند مین بعد»
پدر ته:عه کجا میرین
تهیونگ:از همگی معذرت میخوام قرار بود امشب دور هم باشیم ولی متاسفانه یه مشکلی پیش اومد باید بریم
عموی ته:اشکلی نداره پسرم یه شب دیگه دور هم جمع میشیم دوباره
تهیونگ:حتما
یانگ می:خدانگهدار
«ویو داخل ماشین»
یانگ می:ته منم معذرت میخوام
تهیونگ:چرا دارلینگ؟
یانگ می:نتونستی بیشتر با خوانوادت وقت بگذرونی
تهیونگ:تمام وقت من متعلق به توعه پس نیاز به عذرخواهی نیست
یانگ می:اوهوم(لبخند)
پایانـ
ریده شد..لایک کنین😮💨
تهیونگ:خب بیبی اماده ای؟
یانگ می:عا...یه لحظه وایسا برم سوهو رو از رو تخت بردارم(اسم بچشون که ۲ماهش هست)
تهیونگ:به به..دامن کوتاه..؟!؛
یانگ می:حیح اره
تهیونگ:باشه اشکال نداره
یانگ می:واقعا ؟
تهیونگ:اره چرا تعجب کردی؟
یانگ می:اخه گفتم شاید گیر بدی بخاطر اینگه عموت و پسر عموت هم هستن
تهیونگ:تو هرچی خواستی بپوش من بفاک میدم اونیو که به بدنت نگاه کنه
یانگ می:اوه ددی انقدر خشن نباش(خنده)
تهیونگ:دختره پرو(موهای ات رو بهم میزنه
یانگ می:خب دیگه بریم..
تهیونگ:باشه..
یانگ می ویو
۳۰مین گذشت که رسیدیم...نشسته بودیمو همه گرم صحبت بودیم سوهو هم چون گریه میکرد بردم تو طبقه بالا و بهش شیر دادم که خوابید
و بقیه داشتیم به صحبت ادامه میدادیم که کم کم زیر شیکمم شروع کرد درد گرفتن که یهو یادم افتاد امروز عادت ماهیانه میشم سریع از روی مبل بلند شدم..
مامان ته:عا چیشده دخترم؟
یانگ می:ه..هیچی چیزی نشده فقط مییخواستم برم دستشویی
پسر عموی ته:یانگ می پشت دامنت خو...(وشم تهی.نک افتاد به دامن یانگ می که یکم خونی شده بود)
تهیونگ:تو چرا چشمت رو بدن یانگ می زومه؟
پسر عموی ته:چیزه...
تهیونگ:دفعه اخرت باشه(کتشو دور دامن کوتاه یانگ می گرفت)
تهیونگ:ما الان برمیگردیم
یانگ می ویو
با ته به طبقه بالا سمت دست شویی رفتیم و که گفتم
یانگ می:تهیونگ..پریود شدم
تهیونگ:اشکال نداره دارلینگ میرم سوهو رو بردارم بریم خونه
یانگ می:باشه
«چند مین بعد»
پدر ته:عه کجا میرین
تهیونگ:از همگی معذرت میخوام قرار بود امشب دور هم باشیم ولی متاسفانه یه مشکلی پیش اومد باید بریم
عموی ته:اشکلی نداره پسرم یه شب دیگه دور هم جمع میشیم دوباره
تهیونگ:حتما
یانگ می:خدانگهدار
«ویو داخل ماشین»
یانگ می:ته منم معذرت میخوام
تهیونگ:چرا دارلینگ؟
یانگ می:نتونستی بیشتر با خوانوادت وقت بگذرونی
تهیونگ:تمام وقت من متعلق به توعه پس نیاز به عذرخواهی نیست
یانگ می:اوهوم(لبخند)
پایانـ
ریده شد..لایک کنین😮💨
۷۲۱
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.